آرامش درونی و حقیقی
آرامش حقیقی و درونی

مراقبه

انسان همواره در زمان گذشته یا آینده سیر می کند و همیشه در هراس از آینده و غم و افسوس گذشته ‌است و از لحظه زنده و پویای اکنون غافل است. انسان نیروی درونی خود را به این طریق از دست می دهد. مراقبه تمرینی است که به انسان می‌آموزد چگونه در زمان حال زندگی کند و نیروی ذهنی خود را در راه هدفی که می‌خواهد به کار گیرد.

از بودا پرسيدند : تو و شاگردانت چه مي كنيد؟ 
او پاسخ داد : “ مي نشينيم، راه مي رويم و غذا مي خوريم ” . 
پرسشگر گفت : اما همه كس اين كارها را مي كند. 
بودا پاسخ گفت : “ اما وقتي كه ما مي نشينيم ، مي دانيم كه نشسته ايم و وقتي راه مي رويم مي دانيم كه راه مي رويم"

این به معنای متعلق و اسیر زمان گذشته و آينده نبودن است. ما با مراقبه و تمركز در زمان حال زندگي مي كنيم. باید دانست رنج و اندوه با گذشته و آینده و با در نظر گرفتن ارزیابی امور و ارزش ها در ذهن معنا پیدا می کنند. با مقایسه وضعیت ها در آینده و گذشته است که دچار حالت غم و غصه می شویم. آیا کسی که یاد گرفته این ذهن از هم گسیخته را که گویی کار آن مقایسه دائم وضعیت ها و شرایط و مفاهیم و امور با هم است در کنترل درآورد، آیا به تجربه اندوه دچار خواهد شد؟ 

افسردگی و اضطراب ضربه ی کاری ذهن تربیت نشده از شدت مقایسه و ارزیابی همه چیز با هم به وجود انسان است. راز آموزه بودا وقتی می گوید آموزه من غذا خوردن وقت غذا خوردن است همینجاست. بودا می گوید وقتی یک انسان معمولی غذا می خورد مشغول هر کاری است جز خوردن غذا ! بدین معنی که ذهن این شخص حین خوردن غذا بیشتر در حال مقایسه و ارزیابی افکار و وضعیت ها و احوال خویش است تا لذت بردن از غذا و سرایت این وضعیت به تمام لایه ها و زوایای زندگی او مانع از این می شود که او از زندگی که چیزی جز همین آنات و لحظات نیست لذت برد . بودا به درستی به معنای خوشبختی اشاره می کند آیا خوشبختی غیر از این است که با وجود تمامی سختی ها و مصائب بتوانیم از آنچه که در حال انجامش هستیم لذت ببریم؟

مراقبه به یک معنای اساسی فنون تربیت ذهنی است که چونان پسربچه ای بی تربیت و چموش، امان از پدر و مادری که او را از جان بیشتر دوست دارند گرفته است.

نتیجه مراقبه رضایتی معجزه آساست .اما چرا معجزه آسا؟

برای اولین بار است که شخص نه از به دست آوردن چیز ها، نه از رسیدن به موقعیت های اجتماعی و مالی، و نه از رسیدن به هوس ها و آرزوها، بلکه از آرامشی عمیق و طولانی که از نتایج زیستن در زمان حال است و او در خویشتن و نه در هیچ جا و هیچ کس دیگر یافته، احساس رضایت می کند؛ حال او شاد است اما نه آن شادی که علت آن در خارج است و مقطعی و سطحی است؛ بلکه این شادی یک شادکامی اساسی است، زیرا چون از جنس وجود شماست بسان شفایی برای جان ماست. نه بسان شادی های روزمره ما که همگی محدود ، مصنوعی و سطحی هستند و مانند یک قرص مسکن عمل می کنند، نه شفای کامل؛ 

مراقبه شفای کامل روح قبل از مرگ است؛ مراقبه توانایی پاسخ به بسیاری از مشکلات را دارد. از دستیابی به یک آرامش اعصاب فوری پس از جر و بحث با دیگران تا توانایی انجام جادویی ترین و باور نکردنی ترین کارها که از لاماهای تبتی نقل می شود. این طیف وسیع امکانات نشانگر توانایی های درونی ماست که منجر به آن چیزی می شود که آن را خوشبختی و شادکامی و اقتدار می نامیم که انسانها معمولا آن را بیرون از خود می جویند و طبیعتا به دلایل اساسی در مواجهه با آن با شکست مواجه می شوند. زیرا که خوشبختی امری اساسا ذهنی است و چون خوشبختی در اشتراکی ترین معنای خود چیزی جز "حس رضایت خاطر" به زندگی نیست و از آنجا که حس رضایت خاطر به زندگی اصولا به تربیت ذهنی و درجه خود ساختگی ما بستگی دارد، برای همین کسی که خوشبختی را در بیرون از خود می جوید هیچوقت در خود احساس رضایت خاطری که "عمیق"و "طولانی" است را نخواهد کرد.

مراقبه شخص را در دراز مدت دچار بصیرتی باطنی می کند، این بصیرت یا آگاهی مانند خواندن فلسفه ارسطو یا خواندن جنگ و صلح تولستوی و آثار شکسپیر نیست؛ این آگاهی یک بصیرت درونی و یک درک باطنی است که معمولا فرزانگان را صاحب آن می دانیم این آگاهی موصوف به مکتبی و ساخت کسی نیست ، مکاشفه ای تدریجی و آرام حاصل از درون پویی ست .

 

اقیانوس عشق